30noo30

تا زنده امو ورق می خورد برگ های دفتر این دل،می نویسم احساسم را‌..اینجا فصل نامه ی احساسم وتمام نوشته های اینجا رونوشتی از احساس من.

30noo30

تا زنده امو ورق می خورد برگ های دفتر این دل،می نویسم احساسم را‌..اینجا فصل نامه ی احساسم وتمام نوشته های اینجا رونوشتی از احساس من.

با من از عشق بگو

با من از عشق بگو

چه بی اندازه است تنهایی من

پیچیده ام خود را درون جامه ای از گمگشتگی

کمی عشق

کمی غرور

کمی ...


با من از عشق بگو

یادم رفته دوست داشته شدن را

من

زنی تنها درخانه

زنی که همیشه برای عشق جنگیدم

زنی که با ازدواج تنهاتر شد

زنی خسته و تنها

تنیده ام پیله ای از سکوت  سراسر روحم را


با من از عشق بگو

صدایت را  از دورترین مکان زمین هم خواهم شنید

مهم نیست کیستیو از کجاییو به کجا خواهی رفت

تن من زخمی تر از زنی در جنگ بی سلاح رها شده

زخمی تر از زنی  پنهان شده پشت چاه

زخمی تر از زنی که به مردن می زند خود را

من 

زنی که خسته ام از اینهمه جستجو

زنی گرسنه تر از آواره ها

تشنه تر از گمشده د رکویر

خسته از دویدن دنبال سراب


با من از عشق بگو

در کدام جهان هستیم ما

که چنین وسعت دارد ابعاد تنهایی یک زن

دوست نداری من را؟

من 

زنی که عاشقی مردی را  خواست

و بودنش تمام شد


رنگ

چه بی معنی

ترانه

چه بی صدا

نی بزن برایم

چوپان دروغگوی قصه ها

قصه ای از عشق داری؟

کمی قصه های عاشقی جان می دهد این روح مرده را


هنوز باور دارم

زمزمه ی عاشقی صدف های ساحل را

چشم هایم را می بندم

گوش می سپارم 

صدا..صدای دریا..

نهنگ عاشق یونس  بود

جزا و آزمایش بهانه بود

نهنگ تنها بود..تنها

روی خشکی عشق تمام شده

که قصه عاشقی زیر آب می بافم...


من

زنی  در خانه

تو از هر سرزمین..با هر معبودی با هر تقدیری

با من از عشق بگو

دلم لرزید از حجم  این حباب دوست نداشتن ها.



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد