...(.شوخی بدی روزگار میکند هی بامن...
نیستیو من هزار ناگفته دارمو هزار رویا در خوابو بیداریم)
شوخی بدی روزگار می کند هی با من
به هر که وابسته شدم.دور شد..
امان از روزگار،،امان از دل من،
که چون لنگری
در دریای دیگری به خاک می افتدو
کشتی روحم
برای مدتها
به گل نیستی می نشیند.....
امان از دل این یاس بنفش رنگو رو ندار...
دوباره جانم دادی ...
شعرم ..من...
باردیگر متولد شدیم...
آسمان را برای نفس کشیدن هدیه ام کردی.
باشی..نباشی...
درآسمان این رویا ،اوج خواهم گرفت..
+بی تو بودن را
یادم مده
یادم مده
یادم مده
باید بگم وگرنه می میرم...
مسافر چشم های تو بودن را دوست دارم..
مسافر چشم های تو بودن را دوست دارم....
تمام دنیا
در چشم های مردانه ات خلاصه شده
و من
زن بودنم را
غرورم را
کفش هایم را
فدای سفر به دیار تو کرده ام
سفر آغاز شده
سفری از تو
تا من
برای آرامش و تشویش
و درکو شناخت دیگری از خودم
چشم هایت چه گیراست
یکبار نگاهم کن
تا بیاد آورم از کدام سرزمین زاده شدم
و متعلق به کجای جهانم اکنون..
#yas_f_n