30noo30

تا زنده امو ورق می خورد برگ های دفتر این دل،می نویسم احساسم را‌..اینجا فصل نامه ی احساسم وتمام نوشته های اینجا رونوشتی از احساس من.

30noo30

تا زنده امو ورق می خورد برگ های دفتر این دل،می نویسم احساسم را‌..اینجا فصل نامه ی احساسم وتمام نوشته های اینجا رونوشتی از احساس من.

مگو

دنیای از رازهای مگو شده این دل !

                                                                   nasirif





تو برایم چون باران

بر زمین مرده ای

زنده می کنی روح مرده ام را

جان می گیرم 

با هر نگاهو لبخندت

زیر باران  مهربانیت

رقصی عاشقانه خواهم کرد

می چرخمو می چرخمو می چرخمو می خندم

اری .با تو کودک درونم رهاست






چشم های تو

خوشه ی کدام انگور بود

که شراب نگاهت

مستیش اینقدر شیرین است

بیخود کرده مرا از من

جنبشی انداخت در اندرون من

اخ اگر باغ بودنت را بیابم

با دست هایم

تک تک خوشه هایت را لمس خواهم کرد

شعر خواهم گفتو

از شاخه خواهم چید

خوشه هایی که مستی انگورش

عشق بازیی بی تکرار است


تو باغ جاویدو بی مانند انگور شراب عاشقانه های منی



+اووووووف

                                             !!!!!






تو

کابوس بودی درون خواب هایم

 توهمی در بیداری هایم

تو

نوعی مخدر بودی

شاید هم روان گردان

 برهم زننده ی تعادل روحم بودی

بهانه ای برای بیقراری هایم

تو نقاش نبودی

نه حتی خریدار نقشی

تو رنگ ها را جمع کردیو بردی از روزهایم

تو خنده هایم را هم بردی

بهایی  نپرداختی

تو درد بودی

تو شوم بودی

تو

خود تاریکی بودی نه نور!

اشتباه دیدمت

اشتباه فهمیدت

سخت است تاوانش

این دلشکستگی,,این درد,این اشک

اندوخته ی بی خردیم بود

بی خردی قلبو احساسم!

الزایمر گاهی بیماری نیست درمان است!

دلم اندکی الزایمر می خواهد!




نگاهی دیگر لازم است بر بعضی چیزها!

گاهی نمی فهمیم خیلی چیزا را, اینکه بعضی از نبودن ها و رفتن هایی که زندگیمان را بخاطرش سیاه کردیم,بق کردیمو اشک ها ریختیم را باید جشن بگیریم ..گاهی درک نمیکنیم که شاید همین نبودن ها معجزه ی زندگیمان باشد.گاهی درک نمیکنیم خوبی و خیر اتفاقات را.گاهی مسیر درست را درک نمیکنیم.خوبی را.خیر را.معجزه را..

با توام.با تو.

مگر به خدایت توکل نکرده ای؟مگر او خدای تو نیست؟چه کسی از او دلسوزتر!

قدر بدان و صبور باش که تو حکمت ها را نمی دانی.معنای توکل نیز همین بود دیگر؟

گاهی باید همین زندگی ساده را,همین تنهایی پاک و خالص را,همین نداشتن ها را جشن گرفت.لبخند بزن..





از راه دوری امده ام ای عشق

بگذار کمی در برت بیاسایم







پل ها


پل ها

حرف های ناگفته ی بسیار دارند

عاشقانه ها

غمها


بوسه ها

اغوش ها

رقص ها

رفتن ها

انتظارها

اشک ها


پل ها

تاریخند

پل ها 

کتابند

شاید نوعی رمان



سفر



باد امد

بوی موهایت را برد

برای سفری به دور زمین

این باد

عاشقانه های بسیار دارد برای گفتن!





بیا برقصیم



نور

بوسه

چتر

برف

بیا برقصییییم




کهکشان



چه زیباست کهکشانی را در اغوش کشیدن

تو کهکشان منی

خالهایت 

ستاره های اسمانم!




تو هدیه ی منی



تو را از لابه لای شاخشاران

تو را از لابه لای گلبرگها

تو را از لابه لای  برگها یی سبز

تو را چون نو ر

چون تابش خورشید یافتمت



تابحال زیر درخت دراز کشیدین وقتی سبزو پربرگنو نسیم میادو افتاب هم هست؟