30noo30

تا زنده امو ورق می خورد برگ های دفتر این دل،می نویسم احساسم را‌..اینجا فصل نامه ی احساسم وتمام نوشته های اینجا رونوشتی از احساس من.

30noo30

تا زنده امو ورق می خورد برگ های دفتر این دل،می نویسم احساسم را‌..اینجا فصل نامه ی احساسم وتمام نوشته های اینجا رونوشتی از احساس من.

تابلوی یک حس


عین یک تابلوی اصیل بود این حس

هر چه مینگرم 

باز می ماند چیزی که تفسیر و تحلیل نکرده یا ندیده ام

سالها باید بخوانم با چشم هایم

راز مبهم و پر رمز  تابلوی احساس این عشق را!

امتدادی از عشق در این شهر


تو ریلی از نوری

همان ستونهای برافراشته در شهر

تا شبهای تاریک بی کسی و غمم را روشن کنی

چه زیباست آسمان ریسمان بافتنت به هم برای خنداندنم

چه زیرکانه  آن نگاه دو چشم خمار برهم

چه ساده ایم محو تماشای هم

تو نه نور،نه ریلی از نور،

تو زیبایی مسحور کننده ای از نور

آری

تو امتدادی از عشق در این شهر.



چون  رقص موزونیست 

دست نوازشگرت بر مویم

،پر هارمونی ،پرشووق

چون رقص تابش نور بر. ابر

بعد طلوع دل انگیزی در صبح

وه

چه زیباست عشق

وه

چه زیباست شور


ازهم گسیختنی از انجماد


چه شد مرا؟

چه طوفانی بپا شد که از سکوت ،آسمانم شکافته شد،تکه تکه ابر شدم،

چه ساده! باد تکه هایم را برد.

از هم گسیختگی یعنی این؟

متلاشی شدنی از انجماد!!

..«

(عین سیاره ای مدفون زیر یخ شده ام)

...»

من

قصه هایم را،غصه هایم را،دردهاو آرزوهایم را

و هر چه عشق نافرجام بی انتها بود

برای بعدها گفته ام

طنین صدایم در جهانهای موازی آشنای ناپیداست

ارتعاش این صدا رقص و بازی شفق هاست

من قصه گوی جهانم،بی بعد،بی مکان،بی زمان

آسمانم گسست تا

ذره های ناپیدای پرتلاطم فضا گشتم

چون کشش و جاذبه ی  سیاهچاله!

مثل بی بعدی

من جاری شدم در یک ناتمام!

ذره ای از اولین اتم آغاز!

گسستنم بیگ بنگ آغاز تشکیل چیست؟

اما میدانم

زمان اینجا بی معناست..