همه یه چیزهایی امید بخش هنوز داریم
کافیه نگاه کنیم
تا وقتی نفس می کشیم
تا وقتی خورشید می تابه و زیر پوستت گرم میشه
تا وقتی روز شب و شب روز میشه
تا وقتی صب یه روز جدید از خواب پا میشی
تا وقتی میتونی ببینی بشنوی بخوری بپوشی و سقف داریو سلامتی
هنوز هم میتونی امید داشته باشی
امید به روزای خوب
مهم نیست که چقد مشکلاتو بدبختی بهت پیله میکنن
مهم نیست چقد غمگین و تنهایی
مهم اینه
که وقتت تموم نشده هنوز
روزای جدید زندگی تو راهن
خودت بسازش.
باور داشته باش دنیا زیباست و پر از رنگ و خوشی
بستگی به خودت داره
که بخوای ببینیش
باور کن
اه عزیزم
چرا هی کم می اورم تو را؟
چرا؟!
تمام ارامشم تویی
در اغوشت
نفس های تو را نفس می کشم
و جان می گیرد هر دم
تن مرده ی بی کسی هایم
دوستت دارم
می دانی
هزاربار گفته ام
شنیده ای
دوستت دارم
هیشه می گویم
همیشه باید عشق ورزید
شاید امروز
اخرین روز بودنم باشد
من
دلتنگ ترینم برای تو
حتی در اغوشت
دوستت دارم
حتی به ازای تمام دوست نداشتن هایت
به ازای تمام شکستن هایم
دوستت دارم
بهانه ی نفس کشیدنم تویی
نمی خواهم بهانه ی دیگری باشد برای نفس کشیدن هایم
دوستت دارم
می گویم
می دانی
تمامی معشوق های جهان بی رحم بوده اند
تو هم یکی
هزار بار بشکنی مرا
باز می خوانم تو را
شاید دور شوم از تو
یا حتی جدا از تو
اما
چشم هایم را می بندم
چشم هایت را تجسم میکنم
همین برای من بس
که باشی در این جهان
در خیالم
عاشقانه ها با تو خواهم ساخت
چیستی تو؟
کیستی تو؟
که اینگونه کم می اورم تو را؟!
عاشقانه هایم
همه خیالیست
وقتی هستی
ومن
پرم از تنهایی
این روزها
سکوت
ساز دلتنگی من است
هرعاشقانه ای
هر در اغوش دیدنی
می سوزاندم ارام
و اشک می ریزم
برای عشقی که هست اما نیست
این روزها
معنی تکراری شدن را خوب فهمیدم
چیزی که
سکوت می اورد
و نگاه های مات طولانی به دور
شرم چشم هایت دروغ است,, دروغ
در چشم هایت نگاه می کنم
می دانم دروغ هایت را
می خوانمشان ارام
حرفی نمی زنم
سکوت
ادامه می دهی
دروغ
هر روز
هر بار
من اما
دوستت دارم
چکار کنم تو را؟
آه
در چشم هایت نگاه می کنم
می بینم بی کسیم را
دوستت دارم
افسوس
می دانی
قدر ندانی!
دوست داشتن چیز کمی نیست
کار سختی ست اما
دروغ هایت را تاب می اورم!
اغوشت
ارامشم
چشم هایت
ایینه ی بی کسیم اما
گاه کم می اورم
دوستت دارم
بفهم
هی نسوزان مرا
چشم بسته
کارهایت را می دانم
خود را به ندانستن می زنم
تو اما ساده می انگاریم!
گاهی
کم می اورم...
خدایا
تو مردها را اینگونه افریده ای!
با تو که نمیتوان جنگید
چه کنم؟
سر تعظیم و سکوت؟!
اگر زن حقی ندارد
مرد عاشق پیشه است
چرا حس دوست داشتن و تملک زن قویست؟!!
قبولش سخت
فهمش سخت
دوست داشته ای کسی را؟؟!!
چگونه تقسیم کنم ذره ی وجودم را!
کفر نیست
می پرسم چرا؟
دوستت دارم
می ترسم
از اینهمه دوست داشتنت
می فهمی؟
از چیزی که می توانم تبدیل به ان شوم بخاطر تو!
از کارهایی که میتوانم انجام دهم بخاطر تو!
در فکر خود
جانی هم می توانم شوم
می ترسم
از منی که برای تو نفس می کشد
می دانی دوستت دارم
و نمی بینیم
و نمی فهمیم!
می ترسم
از جزایی که دوست نداشتنت برایت بهمراه بیاورد!
می ترسم
دوست داشتنت
نوعی جنون است
و من
برایت مجنون ترین خواهم شد
برایت
هر کاری خواهم کرد
می ترسم
می فهمی؟
ازارم می دهی
سکوت می کنم
برای لبخندت
برای ارامشت
از جان و ارامشم هم خواهم گذشت
تو چه میکنی؟!
فقط
دوستم داشته باش
چیز زیادیست؟!
قلب و روحت
تنها برای من
چند بار سکوت
چند بار بخشیدن
می ترسم مجنون تر شوم
ازارت دهم
من از دوست داشتن بی حدت
می توانم شکنجه ات دهم
تو را
بی رحمی هایت را
شکستن هایم را
نخواستن ها
و نبودن هایت را!
ساده نیستم!!می دانی
بازهم اما
هی تکرار
تکرار
دوستت دارم
می ترسم
می فهمی؟
تو تنها برای منی.