...(.شوخی بدی روزگار میکند هی بامن...
نیستیو من هزار ناگفته دارمو هزار رویا در خوابو بیداریم)
شوخی بدی روزگار می کند هی با من
به هر که وابسته شدم.دور شد..
امان از روزگار،،امان از دل من،
که چون لنگری
در دریای دیگری به خاک می افتدو
کشتی روحم
برای مدتها
به گل نیستی می نشیند.....
امان از دل این یاس بنفش رنگو رو ندار...