به تو که فکر می کنم
عجیب ترین زن عالم می شوم
چشم هایم می بارند
روحم اما شکوفه می زند
چه تولد سختی در هر رویا
چون شکفتن بهاری بعد زمستان
پوسته ام می ترکد
می ترکد
تا شکوفه های سپیدو صورتیو زرد دهم
با نوبرگ هایی سبز
این گلستانم
محصول دوست داشتن توست
چقدر سخت است
آرزوها رو چون موها چیدن
چقدر سخت است
چشم ها را باید باز گرد
اینجا نقطه ی پایان اینبار رویاست