30noo30

تا زنده امو ورق می خورد برگ های دفتر این دل،می نویسم احساسم را‌..اینجا فصل نامه ی احساسم وتمام نوشته های اینجا رونوشتی از احساس من.

30noo30

تا زنده امو ورق می خورد برگ های دفتر این دل،می نویسم احساسم را‌..اینجا فصل نامه ی احساسم وتمام نوشته های اینجا رونوشتی از احساس من.

فاحشه

یک زن فاحشه ,, جای بوسه ای در پشت شانه هایش را توسط همسرش,, به مهری میفروشد,, تا شاید,, عشقی که نداشته یا رمانتیک ترش را بیابد.تا شاید بوسه ای داغ سردی روابطش را گرم کند,, تا شاید نوازشی,, جای سیلی هایش را مرهم کند,, تا شاید نرمی لبانی را بچشد که جز بی مهری و ناسزا به اوگفته باشد,, اخ..نمیدانی..یک زن ,, وقتی فاحشه شد,, بازیگری می اموزد,, بازیگر میشود,, دروغ میگوید,, شیک میشود,, عطر میزند,,کودک میشود,بازیگوش میشود,,لطیف مدشود,,مهربان میشود,,داغ میشود,,خواستنی میشود,,نه اینکه اینها را در روزمره اش نکند ,, نه,, ان برای خودش و زندگیش بود اما این برای بازیگریش,, دنیاییی تفاوت است میانشان,, مشتاق اغوش میشود,,که داس دروگر عشق و احساس است,,خود را در اغوش بازیگری دیگری میفکند,,که عشق را, احساس را ,له میکند.وقتی که فاحشه شدو بازیگر,, میفهمد احساس جایی ندارد در این دنیایی سیاهی,میشکند بارها و بارها,,اشک میریزد,نهایت,, احساسش را از تنش میکند و در صندوقچه ای پنهان میکند,کلید میکندوکلیدش را به گردنش میاویزد برای نشان عدم فراموشی,گاهی احساسش میجنبد و نگاهی میکند از همان نیمچه سوراخ صندوق بیرون راه.دوباره عاشقی میخواهد و دلداگی اما,, زن که بازیگری اموخته,حتی اگر بخواهد, چون بارهاوشکسته,روی صندوقچه ی احساسش را میپوشاند,, تا مبادا دوباره بشکند روح ظریف احساسش, تا مبادا زنانگی یادش رود در هم اغوشی های داغو اینچنین تلخ,زنی که فاحشه شد,, تمامش را,, احساسش را,,دنیایش را,, میفروشد,, به چه؟هیچ, چه بدست اورد,, هیچ.خیال میکند درد قلبش فرو نشسته اما ,, چنان دردی در روحش مینشیند که هیچگاه,, هیچگاه فراموش نمیشود,,زن خود و دنیایش را فروخت به بهای دردی فزونتر,, تا غرق درد شود,گاهی بعضی فاحشه ها اینقد درد میکشند که درد کشیدن یادشان میرود,اخ..که اوبدل شده به فاحشه ای زیبا و خواستنی,, هر دم اغوش و تنی را به اتش میکشد اما خود سوختهو نمی داند,, به خیالش هر چه خواست بدست اورد ,,پول و شیطنتو رام کردن و فرود اوردن و احساس عجز یک مرد را دید و غر غرور شد,اما,,مردن روح و احساسش را چه میکند,,فراموشی این مرگ را چه میکند,,اشکهای ریخته شده ی بسیار چه میکند,فاحشه تمام زندگیش را از دست میدهد و چه بدست میاورد,,هییییییییچ..کاش روزی شود که هیچ زنی فاحشه نباشد,,که صداقت باشد,,عشق باشد, احساس باشد,,مهربانی بی ریا و بی نیاز باشد,,کاش روزی بیاید که هیچ زنی فاحشه   نباشد,, فاحشگی تمامش درد است..تمامش درد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد