من.اسمان..تنهایی و همان نیمکت همیشگی..چنان بهم وابسته شدیم که غرق سرگشتگی شدیم.حیران مانده ام...بگزار بگویم.که دنیایم ویران شده..دنیای دیگران سرجایش است هنوز..اما.دنیای من نه!.اسمان من شده کف خیابانهای زمین!
.سرگشتگی هم عالمی دارد..مشکلی نیست.بگزار مثبت نگر باشم.ماه را راحت تر نوازش میکنم از اینجا!