30noo30

تا زنده امو ورق می خورد برگ های دفتر این دل،می نویسم احساسم را‌..اینجا فصل نامه ی احساسم وتمام نوشته های اینجا رونوشتی از احساس من.

30noo30

تا زنده امو ورق می خورد برگ های دفتر این دل،می نویسم احساسم را‌..اینجا فصل نامه ی احساسم وتمام نوشته های اینجا رونوشتی از احساس من.

عشق پر درد است


شور می اید,,,خوشحالی,,بیقراری می اید,,,عاشق شده ای.شانس بیاوری,,,سعادتمندترینی,,بد شانس که باشی ها,,,,چندی بعد,,تو مانده ایو دلت,,,تنهای تنها.با دنیایی که از احساس تهی شده,,فریاد میزنی,,اشک میریزی,,سیاهی و تاریکی و تنهایی را دوست داریو برمی گزینی..سکوت میکنی..راه فرار!!..به هر راهی میزنی...خودت را..به هر دری..اخر می یابی,,هیچکس نیست که ارامت کند.نمیفهمی روزها و لحظه هایت چگونه میگذرند.دریا که بروی,,دیگر لطافت شنهایش و رقص اب و شن و کف حاصل از دیوانه بازی این دو را حس نمی کنی که!.تنها می نشینی یک گوشه.زل می زنی به موج ها.به دور ها.

نسیم می اید.نوازشت میکند.می گوید,,ارام باش,,غم نداشته باش.نمی شنوی.باد می اید.موهایت رامی برد.می گوید.ارام  سکوت می کنی و در سکوتت ارام فریاد می زنب..مرا ببر.

ناگهان.ارام بر میخیزیو به دریا می زنی.

تنت را..روحت را..دردهایت را..اب می برد..!



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد