30noo30

تا زنده امو ورق می خورد برگ های دفتر این دل،می نویسم احساسم را‌..اینجا فصل نامه ی احساسم وتمام نوشته های اینجا رونوشتی از احساس من.

30noo30

تا زنده امو ورق می خورد برگ های دفتر این دل،می نویسم احساسم را‌..اینجا فصل نامه ی احساسم وتمام نوشته های اینجا رونوشتی از احساس من.

سیاره،ستاره؟،..شهابی بعد هفتاد سال.


چون شهاب آمدی بعد هفتاد سال

حس تازه ای رویید درون من

محو شدم،خشکیدم

از هجوم خون تازه در رگ هایم

محو شدی یا گمت کردم؟

یا که نا پایدار بودی ازهمان اول؟

یا که نایاب بودی،دزدینت از من؟

یا خودم گم کرده ام خود را؟

چند سال باید منتظر باشم

در کدام سیاره،کدام ستاره 

من به جستجو بپردازم

آخر حتی ندارم نشانت را،

شهر من نداردحتی 

یک تلسکوپی،رصدخانه ای را

من همینجا توی همین خانه

پشت شیشه  ،هر شب می ایستم 

شاید ببینمت باز 

ای شهابی بعد هفتاد سال ها.....




ستاره ی یمانی من،ستاره ی شباهنگم،ماه شبهای تارم،من محو آسمان شبم هنوزم


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد