انصاف است اینهمه دوست داشتن تو را؟! وقتی که روحم ترک میکند این جسم را،
دوست داشتنت را چه کنم در جهان دگر؟تنهایم را چه؟
گاهی عشق ها چقدر بزرگ میشود،آنقدر که به زبان نمی آید دگر،فراتر از زمانو مکانو جسم،انسان لایق چنین عشقیست؟
اسیر یک چشم شدن!چگونه غرق میشوم در چشمانت!
تو بی انتهای بی زمانیی برای من.
دو اتم در گردش در مدار همیم،تو نچرخی بدورم،من تا ابد بدورت خواهم چرخید..
خیالت از عشقم راحت است که اینچنین ساکتی؟سگوت کنم خورشید زندگانی من؟؟؟