30noo30

تا زنده امو ورق می خورد برگ های دفتر این دل،می نویسم احساسم را‌..اینجا فصل نامه ی احساسم وتمام نوشته های اینجا رونوشتی از احساس من.

30noo30

تا زنده امو ورق می خورد برگ های دفتر این دل،می نویسم احساسم را‌..اینجا فصل نامه ی احساسم وتمام نوشته های اینجا رونوشتی از احساس من.

با تو

 خودم نبودم

با تو خودم شدم

در همه چیز تجلی یافتم

وقتی که عشق آمد.

گاه آهویی

گاه گلی

با تو در تمام چهان تجلی نیافتم

تمام جهان شدم

با تو معنای گستردگی را فهمیدم

معنای خدایی را

با تو عشق را شناختم

عاشقی را 

دلتنگی 

و درد را

با تو فهمیدم انسان بودن چیست

حقیقت

دروغ

حتی دوزوکلک چیست

با تو یکی شدن را فهمیدم

زندگی را

مرگ را

چه وسعتی دادی به دنیایم!

چون سیاهچاله ای

تمامم را بلیعدی

و از من 

هیچ نماند

جز کالبدی خالی

که روحش سرگردان شد

با تو یک روزی من شدم اما

یک روز هم  مرد هرچه من در من بود

تو چون زیباترین طوفان

ویران گردی تمامم را

ومن همچنان

با تو در پیچش نیستی گیر افتاده ام...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد