30noo30

تا زنده امو ورق می خورد برگ های دفتر این دل،می نویسم احساسم را‌..اینجا فصل نامه ی احساسم وتمام نوشته های اینجا رونوشتی از احساس من.

30noo30

تا زنده امو ورق می خورد برگ های دفتر این دل،می نویسم احساسم را‌..اینجا فصل نامه ی احساسم وتمام نوشته های اینجا رونوشتی از احساس من.

چه ساده اسیرت شدم،،که اینچنین از خیال صدای تو تنم می لرزد!

احتمالا باباران یا آسمان نسبت نداری؟که هر وقت چیز مهمی را شستم بارید!آخر این باران و آسمان هم خوب بلد است مرا بسوزاند،درست چون تو..

 

تو را دوست دارم

از همین دور

چون پرنده ای در قفس

که عاشق پرواز است..


قبیله


تمام قبیله ی من شدی تو یک نفر 

اما..

تاتو

تا تو راهی ست بس دورو دشوار،از خود گذشتن!

کم

چقدر برای باتو بودن  

 عمر من کم است

برف

برف بارید تا گناهان مرا پاک کند

تا که آرام مرا ازبند تو آزاد کند ...



+

گاهی که برف میاد باید سرتو عین کبک کنی تو برفو هیچی نبینی گاهی هم باید خودتو تو سپیدیش غرق کنی.

.من امروز دلمو به سپیدی برفا دادم.وقتی آروم قدم می زدم..شاید.....

بیاد بچگی پشت درخت قایم شدم و برف بازی کردم.حیف که نشد آدم برفی بسازم..

کم که می آورم تورا


کم که می اورم تو را

با چراغ های عابر

مهتاب می گیرم

تا کمی ستاره شوم

برای درخشیدنو گفتن از عشق

در آسمان سیاه روزگاری که 

ماهش نیست




با تو

 خودم نبودم

با تو خودم شدم

در همه چیز تجلی یافتم

وقتی که عشق آمد.

گاه آهویی

گاه گلی

با تو در تمام چهان تجلی نیافتم

تمام جهان شدم

با تو معنای گستردگی را فهمیدم

معنای خدایی را

با تو عشق را شناختم

عاشقی را 

دلتنگی 

و درد را

با تو فهمیدم انسان بودن چیست

حقیقت

دروغ

حتی دوزوکلک چیست

با تو یکی شدن را فهمیدم

زندگی را

مرگ را

چه وسعتی دادی به دنیایم!

چون سیاهچاله ای

تمامم را بلیعدی

و از من 

هیچ نماند

جز کالبدی خالی

که روحش سرگردان شد

با تو یک روزی من شدم اما

یک روز هم  مرد هرچه من در من بود

تو چون زیباترین طوفان

ویران گردی تمامم را

ومن همچنان

با تو در پیچش نیستی گیر افتاده ام...

سوختن

برای سوختن
آتشی لازم نیست
گاهی خواندن چند خط هم کافیست
باور کن.